هــرشـب شــب ِ مهـــتــابــه

شعبــه دیگری ندارد

هــرشـب شــب ِ مهـــتــابــه

شعبــه دیگری ندارد

 

    

 

 

 

 

خدایا !  من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم ، همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد  می آید سراغت. من همانی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کندو چشمهایش را می بندد و می گوید:"من این حرفها سرم نمی شود.باید دعایم را مستجاب کنی." 

 

همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کندهمانی که نمازهایش یکی درمیان قضا می شود کلی روزه نگرفته دارد،همانی که پشت سرمردم حرف می زندو گاهی بدجنس می شود.البته گاهی هم خودخواه ، گاهی هم دروغگو.

حالا یادت آمد من کی هستم؟ 

راستش چند وقتی است که چندتا تصمیم جدید گرفته ام. دوست دارم عوض بشوم،دوست دارم بزرگ بشوم،دوست دارم بهتر باشم. 

اما باید قول بدهی کمکم کنی! قول میدهی؟ 

ابری شدم باز

سلامی به سردی و سوزناکی هوای یزد 

 

خودم هم باورم نمیشه دارم به روز می کنم 

 

اینجا هوا ابری هست و خیلی حس خوبی دارم  

تا یه کیلومتری آسمون فک کنم فقط ابره 

حس نوشتن 

حس رها شدن در هوای سرد پاییزی... 

حس قدم زدن توی جاده بارونی... 

 

حس خوابهایی که هر روز صبح به امید اونها روزم رو شروع می کنم 

 

از خونه که بیرون می رم  

 

میگم سلام یزد  

 

سلام خداااا 

 

سلام آسمون آبی 

 

سلام تاکسیای خسیس یزد 

 

بعد با گردنم رو کج می کنم به بالا نگاه می کنم میگم  

خدا چی میشد دوتا درخت بیشتر تو یزد بکاری من اینقد دلم نگیره؟!  

 

سنیور زورو دیگه بلد نیس بهتر ازین حس داشته باشه 

 

دیگه فعلا همین