سلامی به سردی و سوزناکی هوای یزد
خودم هم باورم نمیشه دارم به روز می کنم
اینجا هوا ابری هست و خیلی حس خوبی دارم
تا یه کیلومتری آسمون فک کنم فقط ابره
حس نوشتن
حس رها شدن در هوای سرد پاییزی...
حس قدم زدن توی جاده بارونی...
حس خوابهایی که هر روز صبح به امید اونها روزم رو شروع می کنم
از خونه که بیرون می رم
میگم سلام یزد
سلام خداااا
سلام آسمون آبی
سلام تاکسیای خسیس یزد
بعد با گردنم رو کج می کنم به بالا نگاه می کنم میگم
خدا چی میشد دوتا درخت بیشتر تو یزد بکاری من اینقد دلم نگیره؟!
سنیور زورو دیگه بلد نیس بهتر ازین حس داشته باشه
دیگه فعلا همین
سلام لینک شدید . اگه قابل دونستید لینک بفرمائید
سلام
شما هم یزدید؟
کدوم دانشگاه؟کدوم خوابگاه؟
بعد از مدت ها اومدم اینجا و فاز گرفتم... خصوصا متن بالایی... موفق باشی در تصمیمت.
یا حق
سلام !
به امید ِ روز های زیبا تر .