آخـــــــی دلم برای وبلاگ نویسی تنگ شده بوووود
خیلی منتظربودین نه؟
الان رو صفحه کیبوردم حمله ور شدم و همینجور دارم دکمه هاو فشار میدم و تند تند می نویسم
انگارکسی که تو وبلاگش روزه سکوت گرفته بوده و الان داره افطار میکنه
سردرگمی هم عالمی داره....
البته نباید هیچوقت آدم به خودش تلقین منفی کنه....
چون که درضمیرناخودآگاهش ثبت میشه که آدم سردرگمیه...
بعد همش مَنگ بازی درمیاره
مث من کیف پولی جامیذاره
جزوه ریاضی تو سبزی فروشی جامیذاره
موبایلش رو برای بار nام تو تاکسی جامیذاره
بقیه پولش رو از بوفه ای دانشگاه یادش میره بگیره
یادش میره چقدبه کی بدهکار بوده....
بارها و بارها هم برای این گیج بازیاش راه حل پیداکرده... :
"روزی یه صفحه قرآن بخونی خوب میشه..."
میگن تاثیر میذاره...
اما نکنه لا یمس الا مطهرون؟؟
به این سادگیا نیست دوحالت داره :
-یامطهرم و ناامیدم !
-یا مطهر نیستم و امیدوارم !
جالبه ! وقتی تواوج سردرگمی یکی برات خواب ببینه گناه کردی
نشونه ها بگن امام حسین ازت راضی نیست
بگن کربلای 6ماه پیشت رو خراب کردی....خرااااااب !
چطورفک می کنی مطهری؟
هه....
خیلی خنده داره....وقتی حس کنی از حر هم بدتر بودی
حالا هی بشین مناجات حر رو گوش بده و گریه کن ....
خودتو مسخره نکن عزیزم
عاقل باش
لطفا کامنتای با مضمون ناامیدی بده و تِخه و ...نذارید!
همینی که هست!
می تونید اصلاکامنت نذارید!
امام حسین خیلی بزرگواره خیـــــــــــــــــــــلی
یا حسین
بعله در بزرگواری امام حسین شکی نیست اما...
نخواستیم بگیم ناامیدی بده و تخه.! هر کی به نفس خودش آگاه تره. ولی هیشکی نگفته فلان خر نفهم بیشعور احمق ! نباید به قرآن دست بزنه! الکی برای خودت تعبیر و تفسیر نکن.
چرااعصاب نداری؟!؟
اگه از حر بدتر باشیم شمر که نیستیم!!!
امام حسین لحظه آخر به شمر گفت تو سر منو نبر خودم شفاعتت میکنم
ضمنا مطهرون در این آیه منظور امامان هستن
سلااااااااااااااااااااااااام




افطار ِ سکــــــــوتت مبارک بانو
.
.
.
.
ولی چرا این قدر آشفته و عصبی؟
هر چی هستی، هر کی هستی...
هر چه قدر گناه کردی
هر چه قدر بد بودی
اما ...
اما یادت نره که خـــــــــدا عااااشقت ِ
هر اتفاقی می افته به خاطر ِ حماقت خودمون ِ
این پریشونی ها نتیجه ی ِ نارضایتی ِ خـــــدا و امام حسین نیست! نتیجه ی ِ نارضایتی ِ خودت و وجدان ِ بیدارت ِ
.
.
.
.
.
بازم میگم خــــــــــــدا عاشقت ِ خیلی زیاد
عاشقتم
الکی
راه توبه باز است بیا تا برویم
بیا تا برویم
صدبار اگر توبه شکستی باز آ
باز آ بازآ
بیو شیراز
قاشقتم چنگالم باش
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گلها چون گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکشد به زورم وان میکشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
در بند خوبرویان خوشتر که رستگاری*
زاول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری
سعدی