اینقدددددددددددد نق زدم که می خوام برم شیراز می خوام برم شیراز تا بالاخره خدا یه فکری به حالم کرد و تصمیم گرفت که آپاندیسم جوگیر بشه
که 2 هفته استراحت پزشکی بهم بخوره مجبور شم برم شیراز ور دل مامان اینا استراحت کنم....
و لوس بازی و هی صدای آه و ناله و آخ و وای و دلم درد می کنه و اینا....
از آدمای لوس بدم میاد اما خودم تا دلت بخواد لوسم!
الان دقیقا بدترین دردم اینه که نمی تونم بخندم لامصب جای بخیه هام درد می گیره!
فقط همین!
ما که خیلی وقته گفتیم در برابر بلاهای خدا تسلیمیم!
خودش می دونه داره چی کار می کنه؟!
ما نمی فهمیم!
اینقدر دلم گرفته بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود که خدا می دونه!
محیط اطرافت باعث میشه حس کنی تنهایی!
خیلی بده ها!
همه باهات هستن اما هیشکی نیست!
یکی باشه ...... آاااا
مث کف دستت باهات رو راست باشه!
یکی باشه بدونی واسش مهمی!
آقا رومانتیک نمی نویسما
دارم جدی می گم!
از تنهاییم خوشحالم و ناراحت!
خوشحالم چون آزادم
ناراحتم چون اطرافیانم نمی ذارن خوشحال بمونم!
من جوگیر نیستم!
اما جو یه جوری شده که امر برت نا خودآگاه مشتبه میشه!
دوست داشتم بیفتم تو یه جو ملیییییییییییییییییح !!
که آدماش از هر دو جهان آزادن !
می خندن !
بدون هیچ غم و غصه و دغدغه ای زندگی می کنن!
همه برای نماز صبح بلند میشن نماز می خونن می خوابن!
خورشید که طلوع کرد از خواب بلند میشن و به هم سلام می کنن!
_ سلام خدا ! سلام زهره ! سلام بچه ها!
خیلی معمولی لباس می پوشن میرن دانشگاه!
استاد درس می ده خیلی خوب می فهمن و سوالاشون رو می پرسن!
ظهر هم همه با هم سر یه سفره ناهار می خورن!
صدای گنجیشک و نسیمی که از پنجره میاد تو!
موهاتو تکون میده!
بوی سرسبزی میاد !
درخت !
گلهای یاس وحشی!
گلهای بنفشه و اطلسی!
یه خواب بعدازظهر بهاری آروم!
بلند میشن درساشون رو مرور می کنن!
عصر که میشه قبل از غروب آفتاب میزنن به دل طبیعت!
قدم می زنن!
فقط فکرررررررررر می کنن!
راجع به خودشون ! آینده ! وظیفه الانشون ! خدا ! پدر و مادر مهربونشون که از دور از همه لحاظ حمایتشون می کنن!
حتی دلتنگ خونه میشن اشک می ریزن!
در اوج خوشحالی و شادابی یادشون به خونه که می افته یه قطره اشک از چشمشون جاری میشه!
اونجا همـــــــــــــــــه چی خوب باشه!
شب که میشه همه تو تختشون زیارت عاشورا بخونن و سرشونو آروم بذارن رو بالش و قبل از اینکه بخوابن یه درددل کوچیک با خدا کنن و یواش خوابشون ببره!
همه به فکر این باشن که خوب باشن و اطرافیانشون رو خوب کنن!
همه چی خوب و آروم باشه!
همه احساس خوشبختی کنن!
همه به هم محبت کنن!
همه همدیگرو دوست داشته باشن!
همه دلشون رو از حسد و حرص و کینه پاک کرده باشن!
شعر نگفتم!
بـــــَــــــه ! چه روز خوبی بود واقعا!
به هر کی خواستم خوبی کنم بدی دیدم
به هرکی خواستم اعتماد کنم ضربه خوردم
با هرکی خوش بین بودم از پشت بهم خنجر زد
با هرکی مث کف دست بودم دورم زد
به هرکی گفتم دوستت دارم فرداش دیدم اون منو به خاطر منافع خودش دوست داشته
واسه هرکی مرام گذاشتم بهم نارو زد
باهرکی مدارا کردم بهم ستم کرد
دنبال دوست میگشتم همه یه جوری رفتار کردن که ازشون بدم بیاد...
تا اومدم اعتماد اطرافیانم رو جلب کنم ازمن بدشون اومد...
جای خوبیه.... همه از هم بدشون میاد!
جای شما سبز!
آره میرم دانشگاه یه جای دور....اونجا به خدا نزدیکترم...چون تنهام!
وقت فکر کردن دارم...مستقلم! همه چی خوبه ....
درس !
دانشگاه!
فقط فکر می کنم 20 واحد زیاد گرفتم...
داره بارون میاد....
چشمای منم بارونیه!
حرفای نگفته ام زیاده ...
آخه گوشی نیست که اونا رو بشنوه!
شبا تو خوابگاه کابوس مسائل سیاسی رو میدیدم
عبدالمالک رو گرفتن
جو سیاست یکمی شاد شد ...
مث گذاشتن یه آهنگ بندری...
موسیقی رو دوست دارم!
بهم آرامش میده!
گاهی میگم باید کمتر گوش بدم!
خیلی وقته که کسی رو حرفام حساب وا نمی کنه...
خودمم تو کارش موندم!
واسم تصمیم میگیرن
نسخه تجویز می کنن
ناراحت میشم
من چیزیم نیست....
یکمی دلگیرم
از خودم...
از اطرافیانم....
از چیزایی که پیش میاد...
دوست دارم درس بخونم!
میگم می خندم شوخی می کنم!
تیپ میزنم (البته زیر چادر)
بهم میگن هرچی ... زیر چادره
خوشم نمیاد!
حرف مسخره ایه!
واسه همه عقیده ای احترام قائلم گه اساسش چرت نباشه!
نماز می خونم!
نماز صبام هی قضا میشه...
ازین رفتارم ناراضی ام...
دوستام برام دوست جور می کنن!
تبلیغ کارهای مسخره ی خودشون (!)
قبول نمی کنم!
خسته شدم بس که گفتم دوست نمی خوام!
با دوستای خودم خوبم!
با همه هستم ولی با هیچکی نیستم!
مث برج زهرمار تو دانشگا رفتار می کنم!
از اخم کردنای بیخودم تو دانشگاه خنده ام میگیره!
اخمم تیریپ غرور و وقار و این حرفاست...
از دوست داشتن می ترسم!
فقط...
پرسپولیس برد خوشحال شدم!
پسر خواهرم رو میبینم خوشحال میشم...
خواهرامو دوس دارم
مامان بابام رو خیلی زیاااااد عاشقم
طبیعت رو دوست دارم
عکس انداختن از خودم رو دوست دارم!
اگه یه ماشین داشتم بد نبود!
هنوزم تو خماری پیانو هستم!
نوازندگی رو دوست دارم!
شعر گفتن رو دوست دارم اما از شعرام خوشم نمیاد...
از مزاحم تلفنی ها بیزارم...
دوس داشتم یه کار جور کنم
حقوقش زیااااد...
ترجیح میدم اینترنتی باشه!
تنوع رو دوس دارم...
کیف و کفش های جلف رو دوس دارم
شیراز رو دوست دارم
پریشب خواب حرم امام رضا رو دیدم!
امام رضا رو اندازه همه ی مهربونی هاش دوس دارم!
خدا رو هم به اندازه همه داده هاش و نداده هاش دوست دارم...
خدایا شکرت که سالمم!!
خدایا شکرت!