هــرشـب شــب ِ مهـــتــابــه

شعبــه دیگری ندارد

هــرشـب شــب ِ مهـــتــابــه

شعبــه دیگری ندارد

مکن منع من بیدل ز بسیار آمدن سویت . . .

                     

جمعه 20 شهریور ساعت 16 بعد از ظهر -خیابان امام رضا(ع) 

سوار تاکسی می شوم ، مسیرم : "حرم....! " 

فلکه ی آب پیاده می شوم! گنبد طلایی را می بینم ! 

خون در سرم جمع می شود ! هنوز باورم نمی شود! بعد از یکسااال...... 

در عرض یک دقیقه تپش قلب می گیرم! سرم داغ می شود! باورم نمی شود! 

کم کم به  ورودی حرم نزدیک می شوم! گیج و منگم! 

از ورودی حرم وارد می شوم! سرم را به زیر انداختم! 

شروع می کنم به اذن دخول خواندن :
" اللهم انّی وقفتُ ..... "  چشمم را از روی کلمات برمی گردانم ، سرم را به زیر می اندازم! 

خجالت می کشم ! باور نمی کنم ! اصلا اختیارم دست خودم نیست!  

نمی دانم چرا عینک آفتابی ام را در نمی آورم! از زیر عینک اشکهایم روی گونه هایم جاری می شود!  

حس بی قراری ، شرم ! ناباوری..... 

همش با خودم می گویم پارسال کجا و امسال کجا ؟! 

سعی خودم را می کنم ، دوباره شروع می کنم : 

"اللهم انّی وقفتُ ..... "  . . . باور کنید نمی شود! 

 shame.gif

خجالت زده ام!  

نفسم در سینه حبس شده است! 

فکر نکنم کسی  یک اذن دخول را اینقدر کش بدهد!  

ولی من اذن دخول نمی خواندم!  

نمی توانستم. . .

بر تمام احساساتم غلبه کردم و خجالت را کنار گذاشتم! 

بالاخره اجازه ورود گرفتم!  

bliss.gif

حالا ویزا داده اند تا پایم را جایی بگذارم که رویای شارپ و همیشگی ام در عرض این یکسال بود که واقعا چقدر دیر گذشت ت ت ت !!  

من در صحن بزرگ جامع رضوی 

جوراب نو ام را پوشیده ام ! کفشهایم را در آوردم! دلم نمی آید بهشت به این زیبایی در تصویر ذهنم کثیف شود! 

عذاب وجدان دارم که جورابم خاکی شود! 

ولی حال می کنم :" پاهایم دارد تبرک می شود! " 

اصلا سرامیک ها سفت نیست! خیلی راحتم ! 

ساعت 16:25 ورودی صحن آزادی 

بعضی ها به گنبد سلام می کنند! مثل عادت همیشگی خودم! 

السلام علیک یا .... 

گونه هایم خیس می شود ! اشک شوق است! باورم نمی شود ....

بازتاب طلایی نور آفتاب از گلدسته ها چشمم را اذیت می کند! 

به سمت ایوان طلا می روم!  

عینکم را در می آورم: چقدر همه چیز زیباست! 

از ورودی ایوان طلا ضریح را می بینم! نیروی جاذبه ی ضریح مرا به سمت خودش می کشد! 

قدمهایم سست شده است!  

هیچوقت زندگی را به این زیبایی ندیده بودم!

 تمام مدت همه ی عهدهای شکسته ام جلوی چشمانم رژه می روند! 

بی اختیار به جلو می روم! چقدر خلوت است! باورت می شود ؟! 

در فاصله 2 متری ضریح هستم!  wow.gif

السلام علیک یا .... 

به بالای سرم نگاه می کنم! زیر گنبد طلا ایستاده ام!   

  

من امروز بوی بهشت را استشمام کردم!   

آفتاب کم کم غروب می کند! چه روز دلگیری . . . روز شهادت امام علی(ع) !  2.gif  

22 شهریور -نیمه شب - صحن جامع رضوی - مراسم احیا شب قدر- زیباترین صحنه زندگی ام!  

قرآن به سر! هنگام سوگند دادن به امام رضا! رو به گنبد طلا ! 

10 مرتبه بعلی بن موسی   

خورشید من به ذره ی خاکی نظاره کن 

دنیای بی فروغ مرا پرستاره کن 

سوگند می دهم به جگر گوشه ات جواد  

پرونده ی گناه مرا پاره پاره کن  

امشب شبی بود که دهی رو سپیدیم 

امیدوار لطف تو در نا امیدیم 

یاران مرا جواب و تو کردی مرا قبول 

مردم مرا فروخته و تو خریدی ام 

می خواستی اگر که نگیری تو دست من 

امشب چرا به صحن سرایت کشیدی ام ؟!  

نادیده گیر در شب قدر و شب علی 

هرچند در گناه دوصد بار دیدی ام! 

از آستان لطف رضایم جدا مکن 

یارب ! چو بر محبت او آفریدی ام 

2۷ شهریور -ساعت یک بعدازظهر 

خداحافظ امام رضا.... sigh.gifدیگه اذن خروج هم نمی خواد! از خداته برم بیرون!! 4.gif  

مکن منع من بیدل ز بسیار آمدن سویت  

که صدبار آرزویت دارم و یک بار می آیم! 

sigh.gif

خاطره اعتکاف در ادامه مطلب...

چهارشنبه از گوشه و کنار شنیدم که برای بچه های مدرسه رهپویان وصال یه همایشی هست!!

منم به یاد اون ایام مثل اون موقع ها حس مدیریتم روی 9،10 نفر بچه های کلاسمون گل کرد و نمی دونم رو چه حسابی این متن SMS رو برای همشون سندتوآل محمد و آل محمد صلوات... که:

" بچه های جمعه ساعت 5 تا 7 یه همایشی هست که قراره از دانش آموزای سابق مدرسه رهپویان وصال تقدیر کنن...دروغگو

حالا کی پایه هست؟؟ "

اصلا جریان تقدیر نبود... این رو برای همشون فرستادم و

36.gif هدفم این بود که بعد از یه عمری بچه ها رو دور هم جمع کنم....36.gif

به امید اینکه برای ضایع نشدن من یه یادکی ازمون بکنن....15.gif

خلاصه از بین اون 9 نفر فقط ظاهرا ما سه نفر پایه بودیم و روز جمعه در همایش حاضر شدیم 16.gifو من می ترسیدم که خدایااااا دعوتنامه ای چیزیم نداریم....63.gifاینا هم که جدی گرفتن.... ضایع می شن...17.gif

نامردددددددد اونایی که نیومدن!!!45.gif

و خداییش چه استقبالی شد ازمون 6.gifکه مثل مهمان ویژه باهامون رفتار کردن و مدیر مدرسه با رویی باز و آغوشی گرم ازمون استقبال کردن و چه بیان ملیحی داشت یکی از معلمها که فرمود :105.gif
"خوش آمدید...!"5.gif

آخه برای کسی که بدون دعوتنامه و به امید تقدیر ( نمی دونم تقدیر از چی؟؟) بیاد ،این خیلیه....

(( من که می دونستم تقدیری در کار نیست اون طفلی ها چی؟؟17.gif ))

ما سه نفر مثل جُلها رفتیم ردیف آخر نشستیم....و وقتی دوستان چشمشون به بنر موضوع همایش افتاد....با تعجب به من نگاه کردن و خطاب به من گفتن خدا نکشتت!!!13.gif و ناراحت بودن که چرا بهشون الکی گفتم؟؟؟؟

چون موضوع همایش مضمونش همه چی بود ، الّا تقدیر از ما.... 17.gif4.gif

آخه معلوم نیست

نوجوان

بحرانها

و راهکارها

چه ربطی به ما دانشجویان مملکت داره؟؟؟....خیلی خنده داره واقعا...4.gif

اما در جوامع امروووووزی به نظر من هر حرفی به درد هر آدمی می خوره اگه هم نخوره یه روز به دردش خواهد خورد....30.gif

آخـــــی....

دوستان نشستن استفاده کردن.... و دیگه قانع شدن و من هم بهشون گوشزد می کردم که کمتر بخندید تا پشت سرمون نگن اینا هنوز آدم نشدن....

منم تو کل همایش فقط به این فکر می کردم:

"حیف....افسوس...

حس می کنم اومدیم دانشگاه خیلی هامون خیلی چیزها یادمون رفت.... نه تنها من

باز هم بچه هایی رو می شناسم که دوران دبیرستان انگار فقط جوگیر بودن....جوگیرِ جو حاکم!!!

ای کاش درسهای اخلاق آقای انجوی هیچوقت یادمون نمی رفت...

کلی دلم می سوزه....یادمه اون موقعها وقتی سر کلاس ایشون بودیم کلی استفاده و نوت برداری می کردیم و هر چیزی که می شنیدیم حتی الامکان تو دلمون می گفتیم : " چشم...!"

دلم برای معصومیت و سادگی اون دوران تنگ شده....

هر دو هفته ای یه بار می شنیدیم و تا دوهفته ی بعد سعی می کردیم عمل کنیم

البته خیلی هم معصوم نبودیم ولی هرچی بودیم صد در صد از الانمون خیلی بهتر بودیم

چرا با وجود کانون خیلی هامون انگار گیاه گلخونه ای بودیم؟؟؟

همین که از گلخونه اومدیم بیرون خشک و پژمرده شدیم؟؟؟ "

اینا همش فکرای من در طول همایش بود

خوب...

حالا نوت برداری ها مختصر و مفید:

79.gif قدرت فکری و میزان کارایی عقل نوجوان بسیار بالاست اگر ازش درست استفاده نشه به صورت علائم منفی نشان داده میشه

79.gif نوجوون و جووووووون بدوووووونه که کسی که تجربه های قبلی دیگران رو بخواد تجربه کنه چیزی جز پشیمونی براش نمی مونه....(اینو سعدی گفته)

79.gif قشنگی یه موسیقی نشانه ثبات اون موسیقی نیست...نیست

79.gif نیست!!!! تنوع طلبی رو بیشتر می کنه....

79.gif تنوع طلبی هم انسان رو هلااااااااااااااک می کنه...

79.gif نوجوونها ریسک پذیرن ، چون تجربه ندارن!

79.gif اگه ریسک پذیریشون در مسیر درست ارضا نشه ، منحرف میشن...(مث معتادین محترم جامعه)

79.gif آهای خانوم و آقای جوون و نوجوون قدرت هر چیو که داری اگه در مسیر درست ازش استفاده نکنی مجبوری از یه مسیر انحرافی ازش استفاده کنی تا انرژیت خالی بشه ، بنابراین باز منحرف میشی

79.gif در سن جوونی و نو جووونی فطرت کاملا آماده است و قابلیت تغییر پذیری زیادی داره.......

تغیییییییییییییییییییییییییییر

هنوز میشه............

تغییییییر کنی

یادم به اعتکاف افتاددددد.......ووووووووووووی شهید زنده سیده زوروی حماسه آفرین

17.gifفک کنید سنیور زورو نزدیک بود شهید بشهههههه....17.gif

برای خوندن این خاطره هیجان انگیز و محیرالعقول از شهید شدن من تو اعتکاف روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه مطلب ...