-
دلم نمی خواهد...
دوشنبه 30 آذر 1388 13:01
یا حسین ! دلم می خواهد بدانم دقیقا چرا اشکهایم به خاطرت جاری می شوند؟! دلم می خواهد از خوبی هایت بدانم.... دلم نمی خواهد فقط به خاطر مظلومیتت گریه کنم ... دلم نمی خواهد فقط به خاطر سر بریده ات گریه کنم ... دلم می خواهد با تمام وجود از هیبت و عظمتت به لرزه بیفتم... دلم می خواهد عاشقت شوم وقتی عاشقت شوم طاقت نمی آورم...
-
یه دروغ بزرگ: من سید نیستم!
شنبه 14 آذر 1388 16:00
عید غدیر معروف به عید سیدا ست! منم که سید آتیشی ام...... مجبور شدم حتما حتما حتما به این مناسبت هرجوری شده به روز کنم! اینم مدرک: جد پدرم زید بن علی بن حسین===> سید حسینی جد مادرم سیدمیرمحمد - که مقبره شون در شاهچراغ هست- فرزند امام موسی کاظم===> سید موسوی تازه چهارتا پدربزرگ و مادربزرگام هم سید بودن... ببینید...
-
ببارید چو بـــ ـاران
جمعه 29 آبان 1388 12:16
شب آرام... دل آرام........ دلارام گذر کرد ، چه آرام .... ! چه لرزان . . . عبور نسیم از میان درختان . . . چه نالان دل من... ببارید ببارید چو باران . . . چو باران............................ . . . . . ببار بر کویر ترک خورده ی قلبم.... ببار دلم را بهار کن ... ببار که تا انتهای آسمان ، پُر از هوای ابریم...... ببار که خسته...
-
عید همه مبارک!
جمعه 8 آبان 1388 17:51
8/8/88..... . . . . . آخرین تماشایت را پلک نخواهم زد.... مبادا تصویرت در چشمانم آواره شود... میلاد انیس نفوس، امام رضا(ع) ،ولی نعمت همه ایرانی ها مبارکباد!!!
-
تنها معشوق!
چهارشنبه 22 مهر 1388 12:53
انسان از نسیان می آید یعنی فراموشکار... خدایا نگذار نعمت های بیکرانت را فراموش کنم .نگذار از شکر گزاری آنها غافل شوم.... خدایا تو را به خاطر همه ی چیزهایی که به من ندادی -از روی مصلحت- و به من دادی -از روی مهربانی و لطفت- شکر می کنم.... چقدر تو مهربانی ، چقدر هوای بنده هایت را داری ، چقدر بنده هایت فراموشکارند.......
-
مکن منع من بیدل ز بسیار آمدن سویت . . .
جمعه 27 شهریور 1388 17:14
جمعه 20 شهریور ساعت 16 بعد از ظهر - خیابان امام رضا(ع) سوار تاکسی می شوم ، مسیرم : "حرم....! " فلکه ی آب پیاده می شوم! گنبد طلایی را می بینم ! خون در سرم جمع می شود ! هنوز باورم نمی شود! بعد از یکسااال...... در عرض یک دقیقه تپش قلب می گیرم! سرم داغ می شود! باورم نمی شود! کم کم به ورودی حرم نزدیک می شوم! گیج...
-
یه سفر وسط ماه مبارک رمضون...
جمعه 13 شهریور 1388 16:24
راهی سفر شدیم اونم تو ماه رمضون اونم کجاااااا؟!؟!؟!! مشهدالرضا.....(مث شعر شد ) تنها ناراحتی ام اینه که روزه هام خراب میشه.....پیش اومده دیگه...طلبیده چی کار کنم؟ به من چه؟! خودت نمیای الکی سنگ ننداز جلو پای مردممممم..... من که می دونم حسودیت میشهههه... یه سالی میشه که نرفتم...... ولی پارسال کجا و امسال کجا؟!؟ ........
-
رمضان کریم
پنجشنبه 5 شهریور 1388 01:35
سلام ماه رمضوووون... خدایا مهمونت شدیم.....حالا فقط خودمم و خودت !!! حالا حتی اگه ازم متنفر باشی مجبوری تحملم کنی چون احتراممون واجب شده دیگه.... عجبببببببب پرروایم ما آدمااا ...... خدایی هر وقت هم که باهات حرف میزنم فقط گوش میدی .... خوب تو هم یه چیزی بگوووو دیگههه نا سلامتی خاطر مهمون عزیزه هاااااا...... اینقد خسته...
-
ای مهربانترین مهربانان
چهارشنبه 21 مرداد 1388 12:54
و چه خوب آمد آن تیکه را آنگاه که یکی از دوستان گفت :« به خدا توکل کن!» انگار همه مامور شده اند در اوج ناراحتی من را هول بدهند سمت خدا... و چه پاک و صادق است پروردگار عالمیان! پس ای خدای مهربان ! ای خداوند جبار ! ای خداری ودود! ای خدای عالمیان ! ای خداوند زمین و زمان! ای بی همتا ! ای که با ذکر لاحول ولا قوة الا بالله...
-
خرمون از رو پل گذشت....
یکشنبه 11 مرداد 1388 11:42
خرمون که از رو پل گذشت برعکس گاومون افتاد تو رودخونه............................................می گفتن کنکور مث قیف میمونه....ان مع العسر یسری ناشکری کردم... شکران نعمت نکردم......حالا شد ان مع العسری عسری..... بعد از سختی هم سختی....... بعضی از سختی هایی که آدم می کشه حقشه....ولی خوب ظرفیت آدمم حدی داره...... از...
-
خاطره اعتکاف در ادامه مطلب...
شنبه 3 مرداد 1388 16:44
چهارشنبه از گوشه و کنار شنیدم که برای بچه های مدرسه رهپویان وصال یه همایشی هست!! منم به یاد اون ایام مثل اون موقع ها حس مدیریتم روی 9،10 نفر بچه های کلاسمون گل کرد و نمی دونم رو چه حسابی این متن SMS رو برای همشون سندتوآل محمد و آل محمد صلوات... که: " بچه های جمعه ساعت 5 تا 7 یه همایشی هست که قراره از دانش آموزای...
-
خدایا هنوزم میشه بگم دوستت دارم؟؟؟
سهشنبه 9 تیر 1388 14:08
خدایااااااا آزادم کن ازاین فکر تنهایی بگو که هنوز ته دلت اون بنده ی فراموشکار و دوست داری خدایا چرا هروقت باهات حرف میزنم سکوت می کنی؟؟؟....منم دوست دارم صدات رو بشنوم ...ببینمت....باهام دردل کنی منم حرف دلم رو بزنم.... حتما میگی تو دیگه به درد من نمی خوری....قلبت خیلی سیاه شده....کثیفی ...ایمانت به من صفره....توکلت...
-
سکوت است و سیاهی...
سهشنبه 25 فروردین 1388 17:56
س ....س...ســـ...لام....... دو....دوبــ.......دوباره میگم از دل تنگــــ......دل تنگم.... دل تنگ؟؟؟؟؟؟........... حسم میگه آپ کنم..... ولی، چیزی ندارم بگم.... سکـــوت...
-
عیدا دارن تو همدیگه قاتی میشن....
دوشنبه 26 اسفند 1387 22:55
سلام....عیدا دارن تو همدیگه قاتی میشن یوهووووووووووووووووووووووووووووووووووو این پستم رو به مناسبت سه تا عید پشت سر هممم به روز می کنمممم....اهمممممممم آن روز که ایوان مدائن به یمن قدومت سر تعظیم فرود آورد و آتشکده ی چندساله شهر باستانی ایساتیس فرونشست بیشترین سعادت و شادکامی و اینااااااا لفظ قلمو...
-
آسمون کویر
شنبه 3 اسفند 1387 09:31
سلاااااااااااام.....................من اینجا هستم........یه جای دوووووووور............ توی شهر غریب....آسمون اینجا هم مث شیراز صاف صافههههههه...... (چرا دروغ میگی؟؟؟) ولی غروباش خیلی دلگیره.... عجباااااااااا منم و یه دیوان حافظ و یه دل غربتی هر شب میشینم رو تختمممم.......بچه ها صف می گیرن.......فال بگیر برامون کارت...
-
رفتنی شدم........!!!
سهشنبه 8 بهمن 1387 22:11
گر ازین منزل ویران به سوی خانه روم دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم نذر کردم که هم از راه به میخانه روم تا بگویم که چه کشفم شد ازین سیر و سلوک به در صومعه با بربط و پیمانه روم آشنایان ره عشق، گرم خون بخورند ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم بعد ازین دست من و زلف چو زنجیر نگار چند...
-
خاطره ارائه یک سمیناااار
سهشنبه 17 دی 1387 14:14
این استاد شیمی مون یه تحقیق ۵ نمره ای گذاشت رو دستمون ....ما هم طبق وظیفه وارد عمل شدیم که ناگهان ذهنمون جرقه ای خورددددد که همون موضوعی رو که تو دبیرستان فرستادیم تهران و با شکست مواجه شدیم روووووو اینجا دوباره ارائه اش بدیم.... حالا بگذریم که با چه اصراری به سرگروهمون گفتم موضوع اسرار شیمی در قرآن باشه....خیلی جالبه...
-
سرنوشت
دوشنبه 2 دی 1387 14:00
سرنوشت...... منو کجا می بری؟؟ نه....نهههههههههه........ خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.......................................... آخرش چی میشه یعنی؟؟؟؟
-
اعیاد پیشاپیش مبارک!
جمعه 15 آذر 1387 15:07
سلام بر همه دوستای گلم هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه ...... ها ها ها ها........... هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه بخنـــــــــــــــــــد...ها ها ها ها ها ............. یوهووووووووووووو..... دو تا عید باحال در پیش داریم.... یکیش که از شدت باحالی پوست کله ما هم کنده میشه..... منظورم همون عید غدیره.... هر دفه...
-
بارووووووووووووون....
دوشنبه 13 آبان 1387 18:42
به...چه هوای ابری خوبی... اصلا کلا هوای ابری فاز آدمو عوض می کنه....می بره تو اوج رومانس می بره تو حس و حال شعر و شاعری..... خدا جونم مرسی که بارونارو فرستادی آخر....البته یکم کم بوداااااااا....بیشتر بچلون اون ابرا رو... تو که این همه زور داری .... حیف این همه ابر نیست اون بالا Stand by بمونن؟؟؟ خدایی.... خودتم قبول...
-
عید سعید فطر
سهشنبه 9 مهر 1387 16:58
سلام...Finisheddd ماه رمضونو می گم..... آﻳا دوباره مثل همان سال های قبل اﻳن عـﻴد هم بدون تو تحوﻳل می شود....!؟ بهرحال امیدوارم همینجوری که این ۱ماه شدی بمونی.... عید سعید فطر مبارک!!!
-
رمضان
یکشنبه 31 شهریور 1387 16:56
آن شب قدری که گوﻳند اهل خلوت امشب است هر دلی از حلقه ای در ذکر ﻳارب ﻳارب ست این پستم فقط به خاطر روی ماهِ ماه مبارک رمضون..... می بینین که چقدر من سروقت آپ می کنم؟!؟!؟!؟ از همینجا معلوم می شه که تا حالا چقدر از ماه رمضون استفاده کردم.... واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ی ی ی...
-
المپیک پکن
چهارشنبه 20 شهریور 1387 19:03
انگار روحم مرده ....نمی دونم چمه!؟!؟!؟! شعر نمی خوام بگمااااا.....جدی می گم .....سنگ قبرشم تو یه غار تاریک و پر از خفاشه. . . عنکبوتا هم روش المپیک تارزنی برگزار کردن ....المپیک ۲۰۰۸ تو یکی از غارهای پکن.... یرون از غارم یه منطقه متروکه که فقط محل رفت و آمد جانوران موزی و پرتقالی باشه....دل آسمون اونجا هم گرفته....هوا...
-
دست یافتن به آرزوهای دست نیافتنی!
یکشنبه 17 شهریور 1387 00:29
مرسی از کنجکاوی تون....واقعا آدم به خودش امیدوار میشه..... ولی کجا قبول شدم رو تو کلاسهای رفع اشکال می گم.... Zoro که واقعا دلش نمیاد از وطنش دل بکنه چون حب الوطن من الایمان...ولی هر چیم باشه همه جای ایران سرای من است، دیگه آدم بعضی وقتها مجبور میشه.... هه هه هه .. . . . . . ببخشید من نبودم کلی وقت محض این بود که بین...
-
مژده بده!
سهشنبه 12 شهریور 1387 12:57
سلام بر همه Zoro پسندای عالم ...... مژدگونی بدین.......................... مژده بده !!! مژده بده ............. نمی گم که تو خماریش بمونین.....
-
اسب سواری
یکشنبه 13 مرداد 1387 14:28
-دست به دامانتان اینقدر با سمهای اسبتان بر اعصاب مردم اسب سواری نکنید مگر جنس اعصاب مردم از فولاد یا چدن است که به همین سادگی و به همین خوشمزگی جنس نعل اسبتان را امتحان می کنید..... به شمای مخاطب نیستماااا،به همان مخاطبی هستم که زیر باد کولر نشسته و باد کولر به ازلاف مبارکشان می خورد و زلف بر باد می دهند تا بدهند بر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 تیر 1387 17:00
عقده ای نیستم پیانو دوست دارم ! بی نام خودتو معرفی کن!! تاییدی بودن نظرام رو هم برداشتم سلااااااام بعد از یه هفته چقدر خوشحالم که این همه اومدید سر زدید امروز اعصابم در حد تیم ملی خرد بود در حدی که با آقای ملکی حراست دانشگاه یکه به دو کردم.... مث بچه خلافا بودم امروز چرااااا؟؟؟ چون که از صب که رفتیم سر کلاس آقای...
-
سر در گمی مطلق
شنبه 8 تیر 1387 18:43
سر در گمی مطلق...... وقتی که آدم احساس دیوانگی می کند...وقتی که حس می کند دوستهایش هم دیگر تنهاییش را پر نمی کند.... در عین آنکه که پابند زمین است....آرزوی پرواز کردن هم آرامش نمی کند.... وقتی میداند که می تواند به کسی تکیه کند....ولی نمی تواند.... دوست دارد بتواند...می تواند....ولی. . .چه خیال خامی..... دلش مال خودش...